کد مطلب:35485 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:201
دنیا، جای عبادت و بندگی دوستان خدا...، و جای بازرگانی دوستاران خداست. آنانی كه خود را پرهیزكار جلوه می دهند و می خواهند كه همچون پارسایان در جامعه به وارستگی و تجرد تظاهر كنند، دم به دم از دنیا بد می گویند و چنین می نمایند كه به مال و حال گیتی علاقه ندارند و شیفته آخرت و سرای جاویدند. ولی قلب آنها از عشق به جلوه های دنیا لبریز است. از اینان كسی در نزد امیرالمومنین حدیث دنیا گفت و آن را سخت سرزنش كرد. این خطابه را كه اكنون ملاحظه می كنید درباره ی دنیا ایراد شده است و طرف سخن آن دروغزن فریبكار است: تو ای آنكه گفتی جهانست بد تو گر زشت دانی سرای سپنج تو دنبال او می روی دربدر اگر عاشق تست دنیا ز چیست؟ كند قتل در راه تو دم به دم به راه تو پوسیده ها استخوان حكایت ز خونخواری خویشتن محال است خود عاشقی این كند پس ای مدعی، عاشق او تویی! چو از عشق دنیا تویی بی قرار تو زاهد نمایی و دور از یقین [صفحه 101] كه دنیا نه آن سان بود ناپسند چو دنیا بود مهد عشق و رضا جهان مكتب دانش است و كمال دگر معبد پاك پیغمبران فرشته در اینجا گذارد نماز جهانی كه موهون شناسی به نام اگر در تو بیند خلوصی تمام كسانی كه سرخوش به مینو شدند بود كشتزاری فراخ و تمیز دگر آنكه دنیاست دشت نبرد چو دنیاست میزان رد و قبول به دنیا شهیدان گلگون كفن در اینجا برآورده خود بال و پر در اینجا كسی را كه بد گوش و هوش مكافات را هم مهیا كند كسی را كه به عزم و رای متین كه هر كس بدی كرد، بد دیده است عجب ثروت و مكنتش دلكش است! به دست آوری مال از كسب و كار بپوش و بپوشان، بنوشان، بنوش خوشا آن توانگر كه از مال خویش بفرموده در آسمانی كتاب بدان مایه لذت كه كردم حلال به نزد خدا چون فرشته نكو توانگر به دست و دل مهربان به درویش بخشد از اندازه بیش توانگر اگر بود روزی چنین [صفحه 102]
الدنیا... مسجد احباء الله...، و متجر اولیاء الله
دلت در هوایش به جان می تپد
ز عشقش چرا می بری درد و رنج
و یا او به پای تو بنهاده سر
كه نوع ترا می كند سر به نیست
ترا رهنمایی كند بر عدم
نهد تا ببینی خودت را چنان
به گوشت فروخواند ای لافزن!
كه معشوق بر خویش بدبین كند
مكن زشت نامش در این بدخویی
به معشوق، تیر ملامت مبار
وگرنه ز دنیا نگفتی چنین
كه همچون تو بر او زند نیشخند
چه داری به دنیا ملامت روا
فضائل در اینجا بود بالمال
به دنیا بود نیست حرفی در آن
كند شكر از ایزد بی نیاز
بود دوستی خالص و خوش مرام
ترا رهنمایی نماید مدام
ز اعمال دنیا بدان سو شدند
كه خرمن گهش هست در رستخیز
كه سازد جدا جای نامرد و مرد
جدا می كند بردبار از عجول
به خون غرقه گشتند در انجمن
نمودند تا ملك اعلا گذر
به دنیا همی گشته حكمت نیوش
كه روشن بدان چشم بینا كند
ز دنیا بود راضی و نیك بین
وگر بد نكرده، نرنجیده است
كه دنیای دینار و درهم خوش است
ببینی به دنیا خوش از روزگار
كند آفرین هر زمانت سروش
ببخشد بدان ناتوانان ریش
خداوند دادار مالك رقاب
از او بهره گیرید آسوده حال
بود آن توانگر كه شد شكرگو
چو بر دردمندان شود میزبان
كند میهمان در سرا قوم و خویش
بهشتش دهد ایزد بی قرین
صفحه 101، 102.